جدول جو
جدول جو

معنی پی داری - جستجوی لغت در جدول جو

پی داری
(پَ / پِ)
حالت پی دار. ریع. دارای چسبندگی و قوت، دارای دنباله بودن
لغت نامه دهخدا
پی داری
عمل پی دار دنباله داری، ریع، دارای چسبندگی و قوت بودن
تصویری از پی داری
تصویر پی داری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ایستادگی، مقاومت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پری دار
تصویر پری دار
کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین داری
تصویر دین داری
دین داشتن، تدین، زهد و تقوا
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
چگونگی پریدار: و عبادتی آغاز نهاد و دعوی پریداری کردیعنی جنیان با او سخن میگویند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
دارای ضمه بودن، مضموم بودن حرف، دارای پیش بودن، مامائی، (زمخشری)، قابلگی، مام نافی، پیش نشینی
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
گنج، خزینه ای که بنا بروایت دینکرت گشتاسب یا دارا پسر دارا اوستا کتاب مقدس زرتشتیان را در دو نسخه بر یکصدوبیست هزار پوست گاو با مرکب طلا نویسانده یکی را در این گنج و دیگری را در خزینۀ استخر (دژنپشت) سپرد و چون اسکندر قصر شاهان را آتش زد، نسخۀ آخری را بسوخت و نسخۀ اولی را از گنج شاپیگان بیرون آورده امر کرد مطالبی از آن را که راجع به طب و نجوم بود به یونانی ترجمه کردند و سپس آن را هم بسوخت و اوستای زمان ساسانیان در قرون بعد از سینه ها جمع آوری شد، (ایران باستان چ مشیرالدوله ج 2 صص 1516 - 1517) (مزدیسنا وتأثیر آن در ادبیات فارسی تألیف دکتر معین ص 4)
لغت نامه دهخدا
منسوب به پیشداد، هر یک از پادشاهان سلسله داستانی پیشدادی، جمع پیشدادیان: پادشاهان پیشدادیان یازده تن و مدت ملکشان دو هزار و چهارصد و پنجاه سال است
فرهنگ لغت هوشیار
دارای پیچ با پیچ و خم تابدار: در بعضی بلاد درخت آن (یاسمین) عظیم میگردد و ساق سفید آن پیچدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
عمل پیشکار چاکری خدمتکاری مقابل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیه دار
تصویر پیه دار
دارنده پیه باپیه 0، دارنده پیه بسیار بسیار پیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گیری
تصویر پی گیری
تعقیب، مداومت، اصرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گذاری
تصویر پی گذاری
عمل پی گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی جوری
تصویر پی جوری
عمل پی جور پی جویی
فرهنگ لغت هوشیار
مخلوطی از پیه ولوئی برای گرفتن شکافهای صاروج حوض و جز آن ترکیبی ازپیه و پنیه که برای سد کردن سوراخ پهلوی شیر آب انبار و جز آن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولداری
تصویر پولداری
توانگری ثروتمندی
فرهنگ لغت هوشیار
ایستادگیپافشاری تاب مقاومت دوام. پایداری کردن پا فشردن پای داشتن مقاومت کردن استقامت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدر داری
تصویر پدر داری
مراقبت پدرقس. مادر داری: پدر داری را از فلان شخص یاد بگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری داری
تصویر پری داری
کیفیت و حالت پری دار پری داشتن جن داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشداری
تصویر پیشداری
مامائی، قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله دار. یا گندم و آرد پی دار. که ریع بسیار دارد صاحب ریع. یا گوشت پی دار. دارای قوت دارای پی و عصب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
پاسبانی، رعایت احترام حرمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدیداری
تصویر پدیداری
حالت و چگونگی پدیدار وضوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق داری
تصویر دق داری
رنج و محنت و آزار و زحمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
تدین، تدین به دین اسلام، تقوی زهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتکداری
تصویر پتکداری
آهنگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
پاسبانی، رعایت، احترام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
ایستادگی، پافشاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پری دار
تصویر پری دار
جن زده، دختری که واسطه بین پری افسا و جن قرار می گیرید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پی گیری
تصویر پی گیری
تعقیب، دنبال، ادامه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکاری
تصویر پیشکاری
خدمت کردن، خدمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پایداری
تصویر پایداری
قوام، استقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
بانگی که به واسطه ی آن شب پا، فرا رسیدن نیمه ی شب را به دیگر.، چاق پرمایه
فرهنگ گویش مازندرانی